دانلود سریال Dark دوبله فارسی

سلام، بابت سایت فوق العاده و عالی که دارید از شما کمال تشکر دارم همیشه از سایت شما دانلود کردم ولی از زمانی که ف ت ر شده امکان دانلود ندارم با vp بعضی وقتها موفق میشم سرعت بقدری پایین که یکروز طول میکشه لطفا جهت رفع مشکل راهنمایی بفرمایید.

سلام.این سریال همین 3 فصل هستش؟ادامه داره؟

-x| متن زیر نقد شخصی من نسبت به سریال “دارک” و “چیزهای عجیب” است و احتمالا حاوی اسپویل مقداری از هر دو سریال است |x-
.
چیزهای عجیب و غریب (Stranger things) یا تیره (Dark)؟
.
قطعا پس از انتشار اولین فصل از سریال آلمانی “دارک” که یک سال پس از انتشار اولین فصل “چیزهای عجیب” بود ، شایعاتی بر این اساس که دارک نسخه آلمانی “چیزهای عجیب” هست پخش شد و خب با توجه به شباهت های ظاهری این دو سریال محبوب ، مورد قبول بینندگان قرار گرفت. اما پس از بررسی دقیق تر میبینیم که این کاملا یک شایعه است و خیلی بچگانه و ظاهربینانه است اگر این دو سریال را در یک گروه قرار بدیم و آنها را شبیه هم بپنداریم.
فیلم ها دارای ارزش های متفاوتی هستند و مجموعه ای از امتیازهاست که ارزش نهایی یک فیلم را بیان میکند. برای مثال امتیاز فیلمنامه ، جلوه های ویژه ، بازیگران و … که کنار هم قرار میگیرند ، ارزش نهایی یک فیلم بیان میشه و در نهایت میشود نتیجه گرفت که کدام فیلم در کل بهتر است. اما به شخصه معتقدم که مهم ترین چیزی که باعث برتری یک فیلم از دیگری میشود ، فیلمنامه است. بسیار فیلم هایی را دیده ایم که بازیگرانی فوق العاده داشتند اما بخاطر فیلمنامه ضعیفشان مورد توجه منتقدان قرار نگرفته اند. و قطعا بازیگرانی را هم دیده ایم که با بازی کردن در یک فیلم با فیلمنامه خوب ، مورد توجه قرار گرفتند و معروف شدند. (مثلا “بردپیت” با بازی در فیلم “هفت” (Se7en 1995) مورد توجه منتقدین و مردم قرار گرفت و البته همین بازیگر با بازی در فیلم ضعیف “سیزده یار اوشن” (Ocean’s Thirteen 2007) کارنامه خود را خراب کرد.)
• اما آیا درست است تا همه فیلمنامه ها را بدون گذاشتن فیلتر با یکدیگر مقایسه کرد؟
به نظر من فیلمنامه ها به سه دسته تقسیم میشوند که هر کدام از این جایگاه ها را باید با خود مقایسه کرد. هرچند که حدودا میشود آنها را با هم مقایسه کرد.
• اما این سه دسته چطور تقسیم بندی میشوند؟
دسته اول فیلم هایی هستند که بیننده در تمام طول فیلم ، فقط با چیزهایی ارتباط دارد که در واقعیت وجود دارند و احتمالا نظیر آن را میتوانیم در این دنیا ببینیم. (مثلا فیلم “تایتانیک” (Titanic 1997) )
دسته دوم فیلم هایی هستند که تمام چیزهایی که در فیلم میبینیم واقعی هستند یا نشعت گرفته از مفاهیم واقعی هستند. (مثلا فیلم “تلقین” (Inception 2010) که در خواب و رویا رفتن ، نشعت گرفته از مفهوم خواب و رویا در واقعیت هست و بیننده در فیلم تنها با مفهوم جدیدی از خواب روبرو است و نه با چیز دیگر.)
و دسته سوم فیلم هایی هستند که نویسنده موجوداتی جدید را در آن خلق میکند و بیننده موجوداتی را در آن میبیند و یا با مفاهیمی که خلق نویسنده است آشنا میشوند که هرگز در واقعیت وجود ندارند و نمیشود آنها را لمس کرد. (مثلا مجموعه فیلم های “هری پاتر” (Harry Potter 2001-2011) که ما در این فیلم با موجودات جدید آشنا میشویم و با چوب جادو که ریشه اصلی آن در واقعیت نیست و ما در اصل قبول میکنیم که با تکان دادن چوب و گفتن کلماتی اتفاقاتی می افتند.)
قطعا این سه دسته ، مطلق نیستند و فیلم ها در خطی بین اینها هستند اما با توجه به نزدیکی فیلم ها به یکی از این سه دسته میشود آنها را دسته بندی کرد.
• اما ارزش این فیلمنامه ها چطور تقسیم بندی میشود؟
بیشترین ارزش برای دسته اول و این روند به ترتیب ادامه پیدا میکند. دسته دوم و در نهایت دسته سوم. اما چرا؟ چون روزمره چیز عادی برای مردم است (نسبتاً) و نوشتن فیلمنامه ای در حدی که بخواهد مخاطب را جذب کند و آنها را تحت تاثیر قرار دهد بسیار کار سختی است. و البته بیرون کشیدن چیزهای جدید از اتفاقات روزمره و عادی بسیار کار سختی است. اما با توجه به جدید بودن مطلب برای مخاطب بسیار جذاب است (به شرط پرداختن صحیح). و اما خلق موجود جدید راحت است اما جذاب به نظر رسیدن آن برای مخاطب کار هر کارگردانی نیست و چه بسیار فیلم هایی دیدیم که با کلی هزینه تولید شدند اما به دلیل صحیح نپرداختن به موجودات جدید ، از آنها استقبال نشده و بعضا شکست خوردند.
البته این دسته بندی ارزشی به این مفهوم نیست که تمام فیلم های دسته اول از تمام فیلم های دسته دوم بهتر هستند که هر کس این حرف را بزند اشتباه میکند. قطعا فیلم هایی دسته سومی داریم که از خیلی از فیلم های دسته اول بهتر است. این دسته بنده تنها یک برتری اولیه ایجاد میکند و بعد از آن باید با توجه به جزئیات خود فیلمنامه و مقایسه یک به یک فیلمنامه ها تصمیم گرفت که کدام یک از دیگری بهتر است.
حال اگر بخواهیم دو فیلم مد نظر ، یعنی “چیزهای عجیب” و “دارک” را در این دسته بندی قرار بدیم ، “چیزهای عجیب” در دسته سوم و “دارک” در دسته دوم قرار میگرد.
همانطور که گفتم این دو سریال شباهت های ظاهری نسبتا زیادی به هم دران که بعضی از آنها عمیق تر از ظاهر هستن و تاثیراتی در فیلمنامه دارند. مثلا شروع شدن داستان با گم شدن یک بچه دبستانی در یک شهر نه چندان بزرگ و اینکه دوستانش و مادرش دنبال آن میگردند یا بودن بچه گمشده در همان مکان ولی در بعد دیگر. و البته تغییرات ظاهری تری همچون خاموش روشن چراغ ها و … . اما همانطور که احتمالا میدانید ، داستان ها بعد از گم شدن بچه متفاوت میشوند و هر کدام راه خودشان را میروند.
اگر بخواهم در کل مقایسه ای انجام بدهم بین این دو سریال و نظر شخصی خودم رو بیان کنم ، باید بگم دو تا از بهترین سریال های زندگی ام را دیدم و واقعا با لحظه لحظه هر کدام ارتباط برقرار کردم. اما بیشتر نظرم به سمت سریال “دارک” بود. چون از لحاظ فیلمنامه بسیار قوی تر از “چیزهای عجیب” بود. البته معتقدم پایان تلخ و پایان بد برای یک فیلم ، یک پله بالاتر از پایان خوش و شیرین است. چرا که کار سخت تری است که بتوانی کاری کنی مخاطب از پایان بد و تلخ یک داستان لذت ببرد اما بسیار ارزشمندتر و نسبتا نزدیک تر به واقعیت است. پایان تلخ “دارک” را به پایان نسبتا شیرین “چیزهای عجیب” ترجیح میدهم.

سید حسین جلیلیان
19|09|1399